پرتاب پاره آجر

پرتاب پاره آجر
  • آخرین ویرایش 2 سال پیش
  • زمان مطالعهحدودا 1 دقیقه
  • کد مطلب a2727
  • دسته بندیداستان کوتاه
  • بازدید ها 38
  • تعداد نظرات 0 نظر
صفحه اول > داستان کوتاه > پرتاب پاره آجر

روزی مردی پولدار با ماشین گران قیمت خود با سرعت بالا از خیابان گذر می کرد که پسر بچه به سمت او یک پاره آجر پرتاب کرد. پاره اجر به ماشین خورد و مرد ماشین را نگه داشت و پیاده شد. او متوجه شد که ماشین آسیب زیادی دیده و به طرف پسر رفت تا او را تنبیه کند. پسرک با تلاش زیاد در نهایت توانست توجه مرد را به سمت برادر فلجش که در پیاده رو به زمین افتاده بود را جلب کند.

پرتاب پاره آجر
پرتاب پاره آجر

پسرک گفت اینجا کمتر کسی رفت و آمد می کند و من برای این که شما به من توجه کنید این اجر را پرتاب کردم چون من نمی توانستم او را بلند کنم. مرد به فکر فرو رفت و برادر پسرک را روی صندلی نشاند و به راه افتاد.

هیچ وقت در زندگی مغرور نباشیم و طوری رفتار نکنیم که هیچ کس را نبینیم. باید در زندگی به گونه ای باشیم که متوجه اتفاقات و رویداد های باشیم.