داستان آموزنده روبرت دو ونسنزو گلف باز

داستان آموزنده روبرت دو ونسنزو گلف باز
  • آخرین ویرایش 2 سال پیش
  • زمان مطالعهحدودا 1 دقیقه
  • کد مطلب a849
  • دسته بندیداستان کوتاه
  • بازدید ها 77
  • تعداد نظرات 0 نظر
صفحه اول > داستان کوتاه > داستان آموزنده روبرت دو ونسنزو گلف باز

یک روز روبرت دو ونسنزو که یک گلف‌باز بزرگ آرژانتینی بود، پس از بردن در مسابقه و دریافت چک قهرمانی لبخند بر لب مقابل دوربین خبرنگاران وارد رختکن می‌شود تا آماده رفتن شود.

پس از ساعتی روبرت داخل پارکینگ تک و تنها به طرف ماشینش می‌رفت که زنی به وی نزدیک می‌شود.

داستان آموزنده روبرت دو ونسنزو گلف باز بعد از پیروزی
داستان آموزنده روبرت دو ونسنزو گلف باز بعد از پیروزی

زن پیروزی‌ او را تبریک می‌گوید و سپس عاجزانه می‌گوید که پسرش به خاطر ابتلا به بیماری سخت رو به مرگ است و قادر به پرداخت حق ویزیت دکتر و هزینه بالای بیمارستان نیست.

رابرت دو ونسنزو تحت تأثیر حرف‌های زن قرار گرفت و چک مسابقه را امضا کرد و در حالی که آن را در دست زن میگذاشت گفت: برای فرزندتان سلامتی و روز‌های خوشی را آرزو می‌کنم.

یک هفته پس از این واقعه دو ونسنزو در یک باشگاه روستایی مشغول صرف ناهار بود که یکی از مدیران عالی رتبه انجمن گلف‌بازان به میز او نزدیک می‌شود و می‌گوید: هفته گذشته چند نفر از بچه‌های مسئول پارکینگ به من اطلاع دادند که شما در آنجا پس از بردن مسابقه با زنی صحبت کرده‌اید. می‌خواستم به اطلاعتان برسانم که آن زن یک کلاهبردار است. او نه تنها بچه مریض و رو به مرگ ندارد بلکه ازدواج هم نکرده و شما را فریب داده است.
دو ونسزو می‌پرسد: منظورتان این است که مریضی یا مرگ هیچ بچه‌ای در میان نبوده است؟

مرد می‌گوید: بله کاملاً همینطور است.

دو ونسنزو می‌گوید: در این هفته، این بهترین خبری است که شنیدم.